نتایج جستجو برای عبارت :

خسته و قشنگ و خشن

قشنگ حالم بده....
قشنگ حالم از این دنیا بهم می خوره....
قشنگ روی زخمهام نمک پاشیدن...
قشنگ نابودم کردند....
آخ که دلم چقدر قشنگ تنهایی می خواد
آخ که دلم چقدر قشنگ یه خواب ابدی می خواد...
اصلن قشنگ اوف اوف اوف......
التماس دعا....
قشنگ خیلی محتاجم به دعا.....
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضولیای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
داشتم میمودم کار دوم یه خانومی رو دیدم توی پیاده رو اون ور قشنگ opacity صفر صفر بودسفید سفید ... لعنتی !!! ؟؟؟ چرا آخه ؟؟؟ دست ش یکی از این یونولیت ها بود و با یه دست ش موبایل حرف می‌زد میخواستم بهش بگم بده من برات بیارم خسته نشی من گوشیو بگیرم خسته نشی ؟؟؟؟ یه جوری نباشید ما زشت ها احساس زشت تر بودن کنیم .... 
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
یه حال خوبی دارم. 
هنوز تیم‌مون تکمیل نشده، هنوز درگیر مصاحبه‌های خسته‌کننده و وقت‌گیریم و کلی هنوزهای دیگه. ولی حال‌مون خوبه. می‌دونم باید چی کار کنم، شرکت آرومه، هوا خوبه، اتاقم نورگیره، یه هم‌اتاقی خوب دارم، صدای آب میاد، گلام سبز و خوشحالن و یه شنبه‌ی قشنگ رو شروع کردیم. خیلی قشنگ..
#کارنوشت
از خودم ،خسته ام ...
از تپش های قلبم، خسته ام...
از اشک های داغی که  روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام...
از زندگی کردن ، خسته ام ...
از سعی در اشک نریختن، خسته ام ...
از نفس کشیدن ...
از بعضی از آدمای زندگیم...
از خدا ...
از احساسات متفاوتم،  خسته ام ...
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام...
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام...
ازلحن های نیش دار ...
از خندیدن ...
از اینکه عاشق چیزی باشم ...
از فکر کردن ...
از دیدن ...
از دلم ...
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری
 ‍ عاشقم…..
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی……
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به کسی
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌های توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌های این باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سکونِ نحس این دنیای در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم صوتی

آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی
دانلود آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

متن اهنگ زرد قشنگ لری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ صوتی زرد قشنگ از بهنام کمالوند
دانلود آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ لری زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند


دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود آهنگ زر قشنگ بوا زر قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ لری زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
عکس نوشته های فوق العاده زیبای فلسفی و الهام بخش
عکس نوشته فلسفی
سلام به دوستای عزیزم
اینبار با ۲۸ عکس نوشته زیبا خدمتتون رسیدیم
با موضوعات ِ : الهام بخش ، فلسفی و عرفانی ، نکات عاشقانه زندگی و …
با ما در ادامه همراه باشید
 
گلچین بهترین عکس نوشته های الهام بخش برای پروفایل
متن های قشنگ نوشته شده روی عکس
تکست گرافی امیدوارانه – عکس نوشته امیدوارکننده
عکس نوشته قشنگ آموزنده
تکست گرافی الهام بخش
عکس نوشته های فلسفی برای پروفایل
عکس نوشته م
دیگه از این طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بیهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبایل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
دنیا جای قشنگی نیستمهربونی نیست 
زیبایی نیست 
دارم یه حصار میکشم دور خودم 
بچمو بغل کردمو دارم اروم اروم حصارمو میکشم 
خسته ام از آدما 
امشب همه‌ی پیام رسان هامو حذف کردم 
به جز یکی، اونم بخاطر پیگیری علاقه و ایده هام 
فکر میکنم هرچقدر کمتر با آدمها درارتباط باشم کمتر حال بد رو تجربه میکنم
دنیا جای قشنگی نیست 
یه چیزی اما هست که فکر کردن بهش حس خوبی داره 
اینکه درو باز میکنیم و میبینیم مستاجر مهربونمون برامون غذا گذاشته پشت در 
مهربونیش ح
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد... هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم...
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم...
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن...
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
و اینم پست شماره 200
و من هستم همونی که بودم 
هیچ تغییری در خودم ندیدم 
حالم از خودم بهم میخوره 
ریدم تو دهن خودم
شاشیدم به افکار خودم
و هیچ تر از هیچ 
هیچی ندارم 
هیچی نیستم 
هیچ دستاوردی ندارم
هیچ چیز جالبی
هر روز  مثل همون روز تو سال قبل
خسته از پست های پارسال امسال 
خسته از اهنگ
خسته از چایی
 خسته از تصمیم های به نتیجه نرسیده 
تصمیم هایی که هنوز شروع نکردمشون وهنوز یا تو کاغذن یا تو مغزم یا اینجا یا note گوشی
و خسته از تاریخ های رندی که برایشا
یک سری آدم ها هستن اسمشون هست «آدم قشنگ ها» ! کلا آدم از دیدنشون لذت می بره. حالا چه توی فضای مجازی چه توی واقعیت. فرقی نداره. خیلی قدرشونو باید دونست. حال آدمو خوب می کنن. درصد امید به زندگی رو افزایش می دن. درسته نزدیک نیستن بهمون و آشناهای دور محسوب میشن حتی شاید ما رو نشناسن اما ... این حس خوب جریان داره. 
مثلا آ که موجب لبخند و رضایتم میشه (حتی دیدمو به یک قشری از آدم ها تغییر داده) و امیدوارم همیشه توی مسیر درستش باشه و همینقدر قشنگ بمونه حتی ب
غمگینم... شبیه کسی که تنها مانده میان نارفیقان...
قصد رفتن دارم اما...خستگی امانم را بریده...
خسته ام... شبیه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده... 
اما نه... روحم خسته است...
خسته از نامردی ها... از دوست داشته نشدن ها...
خسته از حامی بودن های بی حامی...
خسته از این روزگار...
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها...
دلسردم از همه...
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها...
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
دیروز صبح به اتفاق خاله ها و دایی هام رفتیم گردش بهارانه. از اون گردش های کوه و صحرایی که امسال با توجه به شیوع کرونا و مناسب نبودن آب و هوا خیلی دیرتر از هر سال رفتیم. همه جا سبز و قشنگ بود اما نه به تازگی و طراوت همیشگیش. اون محلی که قرار گذاشته بودیم بریم رو سالهای قبل هم رفته بودیم. دفعه اول که رفتیم کنار رودخونه درخت بود و جای باصفایی برای نشستن. پارسال که رفتیم خیلی از درخت ها رو بریده بودن و یکی دوتا درخت مونده بود که زیر یکی از درخت ها نشست
برخلاف شبهای ماه رمضون هر سال که تا سحر بیدارم، امشب تصمیم گرفتم بخوابم.
دو ساعت گذشته و من خوابم نمیبره. این پشه ی بوق هم راحتم نمیذاره و تلاش های من برای کشتنش بی نتیجه مونده.
خسته ام از خواستگار رنگ رنگ
پس کجا هستی تو ای یار قشنگ؟
همین الآن سرودمش!
خدایا!
کجاست همون که عاشق منه؟ که تو می بینیش و من نمی بینم!
امان از این اشتباهیا...
گاهی انقدر خسته میشی ...که حتی انرژی ای واسه خستگی در کردنم نداری ...
مث وقتایی که تا ساعت ۲ خونه رو بعد از یه مهمونی ۵۰ نفره جمع و جور کردی ...تموم مفصل هات داره از هم باز میشه ...سرت یه بالش میطلبه ...اما تا بالش به سرت نزدیک میشه هرچی پتو و متکا جر و واجر کنی هم ...تا خود اذون صبح بیداری...!
....
چه سرم به رگ هام ...
چه هندزفیری تو گوشم ...
....
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
خب من یه یک ساعت هست که اومدم که نهار خوردمو تازه میخوام شروع کنم به کار کردن. امتحان دیگته امو هیجده شدم این همه هم مثلا کار کردما :/ بی دقتی بود دوتا کلمه ای که اشتباه کردم. باید یادبگیرم دقت کنم. استرس امتحان پس فردارو دارم اما به هر قیمتی شده باید یاد بگیرم. در نتیجه فردا که کلا زبان امروزم یه فصل از فلاسفه ی بزرگ رو میخونمو بقیشو زبان کار میکنم. یه ذره هم خسته ام اما کدوم ادم بزرگی رو میشناسین که وقتی خسته است بگیره بخوابه اصلا خستگی معنایی د
انگار باید بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتارای تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادمای اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهایی میخواد
یه جای دور از ادما
دور از دردای بچگانه 
دور از خواسته های کوچیک
جاییکه که کسی کوچیک فک نکنه
جاییکه هیچکی سرش تو کار بقیه نباشه
دور از ادمای بیکار و بی یار
اوناییکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.
حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد. 
نمی دانم که. اما یک نفر که تازه می‌آید. می‌آید و می‌ماند.
تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.
و من همه‌اش در این حس قشنگ انتظار بودم.
که او می‌آید... و سلام می‌دهد... و پاسخ می‌شنود. 
شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.
فردایش هم همین‌طور. امروز هم.
حالا امشب دارم به این فکر می‌کنم که فردا چه می‌شود؟
این حس قشنگ انتظار به کجا می‌برد مرا؟
یا در واقع ای
متن آهنگ حس می کنم محمدامین سرباز

Text Music Mohammad Amin Sarbaz Called Hess Mikonam

درگیر عشق تو شدم‌ تو که خواب و خیال شبامی
قید همه چیزو زدم واسه اینکه الآن تو باهامی
هرچی تو دنیاس به کنار تو تموم چیزی که میخوامی
هرجا که باشی تو فکر توام حس می کنم پیش منی
باور قلب من اینه که‌ ما تا اخرش مال همیم
ماه قشنگ شبام مثل یه خوابی برام 
تا اومدی تو زندگیم همه چی عوض شد انگار
واسم عشق معنی نداشت تا عاشق شدم اینبار
تا تورودیدمت انگار به تو شدم‌گرفتار
هرجا که باشی تو فکر
توی این شهر داغون، توی یه منطقه متروک، یه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم... تو نیستی. نیستی.
یک چیز جالبی که مابین خانم ها می بینم اینه که بیخود از همدیگه تعریف میکنند. طرف می ره یک رنگ بلوند به موها و ابروهاش می زنه و واقعا شبیه جن میشه. ولی هر کسی که بهش می رسه می گه وای چقدر قشنگ شدی!!! حالا اون گفت که چقدر قشنگ شدی ولی مگه خودت را توی آیینه نمی بینی؟!
 
ایرانی ها با رنگ پوست و ترکیب صورتی که دارند واقعا رنگ های روشن به اکثرشون نمیاد. تو رو خدا اگه یکی خودش را شبیه جن ها کرد، اگه نمی خواهید بهش بگید که زشت شده، حداقل الکی بهش نگید که چقدر
خستم....خسته از حرف زدن....خسته از غصه خوردن....خسته از بغض کردن وگریه کردن...
خسته از بحث کردن و تلاش کردن...خسته از اعتماد کردن و دل بستن...خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولی هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گریه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن یه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من یه روح یخی و مردم تو یه جسم متحرک که داره نفس م
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
زیبایی یا قشنگی رو ما بر اساس معیارهای خودمون پدید اوردیم،وگرنه بر اساس معیار های خدا ،هر چیزی که خلق میکنه قشنگه.خیلی سخته با این چشم به همه نگاه کردن ولی من به درجه‌ای از کمال رسیدم:دی که هر چی بچه میبینم ,هر شکلی باشه قشنگ میبینمش,دختر بچه باشه که دیگه براش وا میرم,خیلی خوبند☺+یه فندقی امروز تو حرم بود تو هر متر و معیاری حساب میکردی قشنگ بود,لعنتی فقط پیشم عسل داشتم اونم ترسیدم بهش بدم به گلوش بشینه هر روز خدام با خودم از این بسته های اجیل
۱. فیلم Glass ـو دیدم [عاشق اون چن شخصیتیه شدم ک وقتی تغییر میکرد قشنگ حس میکردی ی نفر دیگه شده]
۲. پیشول رنگی رنگی اومد پیشم نشست تو پارک میپیچید تو دس و پام ک بیا نازم کن
۳. لاک طلایی قشنگ زدم + اسپری باز کننده گره موی کودک فیروز گرفتم زدم راضی بودم ازش موام نرم شد و راحتم شونه شد
ببار بارونروطن خسته منببار اروم ببار ارومرودل شکسته منمنم مثل تو گرفتممنم مثل تو باریدمببار بارونکه منم یه جوری خستمخسته از خودم از دلمخسته از این دنیامخسته م خسته گیام من می مونم زیر بارونببار بارون ببار اروم
✒میلادشکیبا 
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
من انقدر به دنیایِ خودم عادت کرده بودم که وقتی تو یه جمعی بودم همه سلول های تاریکم مثل بمب منفجر میشدن و انقدر سروصداهای مغزم زیاد میشد که فقط میخواستم فرار کنم بدوم بی مقصد فقط بدوم..
گاهی وقتا انقد از دنیام و تاریکی هاش خسته میشدم که فقط میخواستم دو دستی آدمایِ دنیامو نگه دارم..حس جنون بهم دست میداد..میخواستم کله مو بکنم بندازم دور..
کلمه ها ..
خودم..
دوست دارم خودمو رها کنم
رویاهامو
و متلاشی بشم ..
من زندگی رو نمی فهمم ...
ا ی ن ح س ن ف  ر ت م
چشامو
 
قشنگ ترین آدم‌هایی که می‌شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته‌ و راه خود را از اعماق بازیافته‌اند.این افراد قدردان زندگی‌اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار می‌کند.آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمی‌آیند...
الیزابت_کوبلر_راس
کانال ما در سروش دنبال کنید
❄❄❄❄
خسته اماز نگفته هادلشوره دارماز خط بی پایان توبعضی وقتا دلم کمی سکوت میخوادوقتی همجا سکوت است دلم یکم پرتوقع میشوداون وقت اغوش گرم تورا میخوادبرای همین از این روزها سرگردان خسته امارسالی #شیما_عبادی
من دیگه نُه سالمهیک گل زیبا شدمغنچه بودم که حالاشکرخدا وا شدماین جشن تکلیفمهجشن عبادت مننمازمو میخونمخوش به سعادت منفرشته ها میشیننکنار جانمازمبا هر نماز یه خونهتوی بهشت می‌سازمموهامو میپوشونم چون که خداجونم گفتهرچی که شیطون میگهبرام شده حرف مفتقشنگ ترین روز مندرست همین امروزهقشنگ تر از تولد یا عید نوروزمهزهرا آراسته‌نیا
من واقعا خسته ام. 
قبل از عید واقعا فعال بودم، کتاب میخوندم و خیلی کارها را با قدرت و سرعت پیش میبردم. اما هرچه میگذره، هرچه به کنکور نزدیکتر میشه، من خسته تر میشم...
خب خستگی هم دو نوعه... روحی و جسمی. من واقعا قوی هستم، یعنی دلیلی برای عقب کشیدن نمیبینم. ولی در بدترین روزهای زندگیم که تا به حال تجربه کردم به سر میبرم. 
یعنی از لحاظ هوشی کم نمیارم، روحی کم نمیارم، خیلی قوی هستم ولی خسته ام...
وقتی میبنم از غم و غصه های جوونایی مثل من پول درمیارن
وق
هیچ کس خانه نیست. تنها، روی مبل در اتاقم نشسته ام. موسیقی های عربی ام را پخش کرده ام و تلاش می کنم به پایان نامه فکر نکنم. به خودم می گویم جهان چه جای مسخره ای است؛ دقیقاً لحظاتی که به ناجی احتیاج داری این را به تو می فهماند که هیچ ناجی ای در کار نیست. هیچ معجزه و خوابی وجود ندارد که راه درست را به تو نشان دهد. تو مانده ای بین هزاران تصمیمی که باید بگیری. باید انتخاب کنی و هر انتخابی آینده ات را عوض می کند. هر انتخابی به چیزی نزدیک ترت می کند و از چیز
دکتر " خُسرو فرشیدوَرد" شاعر و نویسندۀ گرانقدر،  در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافتند ؛ شعر زیبای " این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست" از سروده های این بزرگمردِ وطن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور،ازذهن پرمسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری  گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول در جامعه 
    جا دارد که ،هریک به نوبۀ خویش، خبر این سوگ را به دوستان خود در درون و بیرون کشور برسانیم! 
      
    روانش شاد و یاد و تفکر جاری در این اثرش
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در این دنیا نمیتواند برای خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند برای رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان های خراب از عصب کشی شده و ... است
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال های خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اینکه امروز گل های شمعدونی گل داده ان
از وقتی با پملا فرانچسکو آمانیتا( طوطی اینجانب :/) که پمی صداش میکنم ، میرم بیرون، خیابون قشنگ تره:/ حتی خرید می‌تونه جذاب باشه :/ دیگه هیچی برای خسته کننده بودن وجود نداره:/ماهیچه ی پام وسط راه نمیگیره :/ و فروشنده های خسته و کلافه هم حس آدم خواری ندارن:/  بچه های لوسِ مردم با دیدنت ممکنه بهانه بگیرن و بگن طوطی میخوان،و احتمالا فحش میخوری :/ توسط مادر بچه :/ چقدر هیجان انگیز ^^ :/ تا حالا تجربه ی حیوون بیرون بردن نداشتم می‌دونی?:/این دفه بچه کوچولوها
خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از این دنیای تنهایی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه این جهان، جهان من نیست. این جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اینهمه نقص در جهان دلزده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش...
با خودتان نمی گویید میچکا کجا است؟! چرا این روزها این همه کم حرف شده است؟! آن هم میچکایی که گذشته ی گل و بلبل را مدام نقد می کرد حالا این حالِ افتضاح را چرا تاب آورده؟! نکند فکر کنید که طرفدار پرزیدنت است. که از اولش هم نبود و تنها افتخار این روزهایش هم همین است. یا شاید فکر می کنید ذوق آمدن عضو جدید زندگی میچکا و تاج سر است که این همه بی اختیارش کرده است و کم حرف! ولی نه جانم. میچکا این روزها خسته است. خسته. خسته و خسته. خسته نه از کارهای بی شمار خان
اولین نشونه‌ی اومدن پاییز برای من، این نارنگی کوچولو سبزهان. همونایی که داداش نمی‌خوره چون ترش‌ان. همونایی که وقتی بچه بودم، مامان هر پَر اش رو از وسط نصف می‌کرد و نمک می‌زد و می‌داد دستم، که فشارم نیفته. همونایی که جزو اولین خوراکی‌هایی بودن که تعارف می‌کردم به بغل‌دستی جدیدم تو مدرسه، تا زیر میز پوستش رو بگیریم و زیرزیرکی و بی‌دلیل بخندیم. الان که دستم بوی شمال میده و دلم هم یکم ضعف میره، یکدفعه یادم افتاد که پاییز تو راهه، این اول
ما خسته ایم ! خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی
ما لشکریم ! لشکر پخش و پلا که دید ؟
خیلی ز هم گسسته به معنای واقعی
این زخم سجده نیست به پیشانی ام رفیق
جای دریست بسته به معنای واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا ، بخار
کشتی به گل نشسته به معنای واقعی
تنگ است جای ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته ! به معنای واقعی
در کوچه پس کوچه‌های ذهن ول می‌گردم و دنبال یک نشانه‌ام که شوق و میلی برای زندگی در دستانم بگذارد. خسته‌ام، خیلی خسته، دلم هیجان و آدرنالین و جوانی می‌خواد‌. هنوز با خودم و سنم و محدودیتم کنار نیامده‌ام. خسته‌ام از این اوضاع و سردرگمم و افسردگیم بیش از آنکه هورمونی باشد ناشی از بی‌هدفی و بی‌انگیزگی‌ست.
راستی من از زندگی چه می‌خواهم؟ شاید هنوز امیدوارم که شق القمری کنم و این عذابم می‌دهد. راضی نمی‌شوم و این پرفکشنالیسم خود اشتباه زندگ
  ...good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
...typing
چه راه بلندی آمدیم ... و خسته نشدیم ... ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم ... سلام هایمان تکراری شده بود و خداحافظی هایمان بی معنی ... فعلا گفتن هایمان، الکی ... خسته نشدیم ... حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هایمان را گرم کند و قلب هایمان را سرد ... هیچ چیز ما را خسته نکرد ... هر روز یک ساعت، یک زمان ... خسته نشدیم ... زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هایمان را کوتاه کند و دل ه
امروز بعد از کلی سر درد و حال بد و خواب طولانی الان خوبم. میشه گفت خیلی خوبم، از اون حال‌ها که کمتر بهم پا میده. ح هم داره فراموشم می‌کنه، قشنگ از لایک ها و توییتاش پیداست و مشغول دختر جدید تو زندگیشه. منم در حال لاس‌هایی با این و اون و وقت گذرونی. 
دلم می‌خواد همیشه اینجور خوب باشم. همیشه ذهنم از چالش رها باشه. خسته‌ام از بس جنگیدم و هیچی نشد. دلم می‌خواد زندگیم آروم و بدون جنگ باشه.
یکی پیشنهاد داد کتاب ظلمت آشکار رو بخونم. برم دانلود کنم و ب
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
یه عالمه درس مونده که باید بخونم و من دلم میخواد بشینم یه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من باید چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم میخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون میخواد 
خسته ام 
یا رحمان 
من یه آدم زود رنجم و آرام و البته خسته ... 
من یک فاطمه ی خسته م این روزا تا یک فاطمه ی خوشحال 
حالم از این روزا داره بهم میخوره اما مجبورم به اظهار خوب بودن ... 
من جایی باختم که فکرکردم دارم به آرزوهام میرسم ... 
من خیلی وقته صبر کردم و خسته شدم 
اما انگار باز هم باید صبور باشم 
و تنها تو خدای مهربان من از دل ها و رفتار ها و قصد های آگاهی 
و دلم فقط به بودن خودت گرم میشود از سردی این روزها 
موقعه ظرف شدن بهت گفتم پناه من فقط خودتی خدا 
و تا
حالا با کشته شدن 80 نظامی امریکایی یه عده شروع کردن زدن رو طبل ترس و جنگ!
میگن ما از حمله امریکا میترسیم!
به قول رئیس جمهور منتخبتون:" یک عده می گویند ما میترسیم؛ خب برید یه گوشه که نترسید" :-)
 
یه بار یکی بهم گفت چرا طرفداری اینارو می کنی؟ اینا دزدن همشون!
بهش گفتم "دزد هایی که کار می کنند بهتر از پیغمبرهایی هستن که حرف های قشنگ قشنگ می زنند"! 
 
+ یه نفر همون اول کاری اطلاعات پایگاه عینالاسد ویرایش کرده:-)
 
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
گرفتارم و دلم زار زار گریه کردن می‌خواد و اعتراف به هیچی بودنم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
دلم می‌خواد زار بزنم...
دلم یک گریه‌ی آسمانی تر از فکرهای مشوش این روزها می‌خواد...
میخوام موقع خواب دنیام رو و عزیزانم رو به تو بسپارم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س...
خدا رو شکر که ماه رجبِ عزیز هست این ایام...
آهنگ گوش می دم تا مغزم کار کنه ، آدامس می خورم که خوابم نبره تا این طرح پژوهشو بنویسم
و دارم به این فکر می کنم که واقعا مغزم بدون آهنگ گوش دادن کار نمی کنه؟
احتمالا برای کارهایی مجبور باشم انجام بدم یا وقتایی که خسته باشم ! نمی دونم امیدوارم این طور باشه
+ همه کارهای این ترمو گذاشتم برای هفته آخر. قشنگ لفتشون دادم تا برسم به هفته آخر 
+ از این که احتمال زیادی وجود داره که بعد از این روزها و چند هفته ، دیگه پامو هیچ دانشگاهی نزارم ، حس مبهم خوبی دا
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
این روزا ..
خوشحالم. بابت پیشرفت های درسی‌م ، اینکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه. همین که الان کارنامه ها رو نگاهمیکنم و لبخند میزنم و میگم این مدت دیگه رو هم بخونم همه چی تمومه ، یعنی راهمو درست اومدم .
این روزا خسته‌م .
بابت روزهایی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اینکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت های کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبو
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»از «چه گونه!»خسته ام از سؤال های سختپاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنا...دلم تنگ می شود گاهی،برای یک «دوستت دارم» سادهدو «فنجان قهوه ی داغ»سه «روز» تعطیلی در زمستانچهار «خنده ی» بلندو پنج «انگشت» دوست داشتنی...
+مصطفی مستور
یک بار هم زنگ زده بودم منزل نقى‌زادهاسمش فرامرز بود و با یکى دیگر که هیچ یادم نیست، سه نفرى روى یک نیمکت مى‌نشستیم.مادرش که گوشى را برداشت، اسمش یادم رفت،_منزل نقى‌زاده؟از بابام یاد گرفته بودم بگویم منزلِ فلانىمادرش شاکى و عصبى گفت:با کى کار دارین؟_با ... پسرتون.کدوم‌شون؟تک‌پسر بودم و فکر اینش را نکرده بودم که در یک خانه شاید بیش از یک پسر وجود داشته باشد.شاکى‌تر و عصبى‌تر پرسید:کدوم‌شون؟ با کدوم‌شون کار دارى؟هول شدم. یادم نیامد که مثلن
دیگه اما خسته شدم. خسته شدم از دوییدن و نرسیدن. خسته شدم بس که واسه هر چیزی دویدم و تهش دنیا بم ندادش. مگه چیز بزرگی میخواستم آخه؟ هر بار که این سوالو از خودم میپرسم گریه امون نمیده. خسته شدم اما. واسه خودتون. نمیخوام. هیچی دیگه نمیخوام. دیگه نمیخوام بلند شم و حالم خوب شه. این بار واقعا دیگه دلم نمیخواد بلند شم. بلند شم که چی؟ هی دوییدن و نرسیدن که چی؟ عصری داشتم فکر میکردم که دیگه نمیخوام که خوب بشم. اینجوری راحت تره. بعد یهو یه نشونه دیدم. خوندم ک
خو آقااااا...ما هرسال شب یلدا میومدیم یکم باهم چرت و پرت میگفتیم..از اونجایی که من وجدان دارم و وفادارم ولی شما نیستین(؟)(!)..اومدم شب یلدا پست کنم!صب کنین شب یلدا که وقت نمیشده قطعن روزای بعدش بوده..:|خب ....
پس..بدرود تا روزای آینده..:/چیه؟!خب چیکار کنم؟!آقا ما واستادیم ori bro کامبک کنه بعد جشن بگیریم.همین دیگه!چی؟پسرم دور از خانه و کاشانه و خانواده داره به این ملت چرت تر از اوشون(!)خدمت میکنه!دیگه اون برگرده بعد میام مینویسم !آره دیگه.فقد این میلاد کی م
از زندگی از این همه تکرار خسته اماز های و هوی کوچه و بازار خسته امدلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمینامشب برای هرچه و هر کار خسته امدل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشموایا... از این حصارِ دل آزار خسته امبیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میزاز دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته اماز او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبوداز خود که زخم خورده ام از یار خسته امبا خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام...
گمانم با پست قبلی‌ام ریدم. در واقع باید بیشتر به این موضوع فکر می‌کردم و برای ارسالش دست نگه می‌داشتم. تنها منظور بنده این بود که روزمرگی‌هایِ یکی دو خطی‌ام را در کانال خواهم نوشت و مسائلی که مهم‌تر و جدی‌تر و خصوصی هستند همچنان در وبلاگم نوشته خواهند شد. درباره‌ی کپشن‌های اینستا هم باید بگویم که هرآنچه که بنویسم را هم در اینستا و هم در وبلاگ منتشر می‌کنم. حقیقت این است که گاهی خسته می‌شوم! از سردرگمی، از زندگی، از کرختی و از آدم‌ها خس
مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می تواند آن ها را به هر کاری ترغیب کند.
حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می شود وبا آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود . این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد.
خلق خوش ؛ ظاهر آراسته ؛ مهربانی در کلام ؛ درک خستگی ها ؛ سوال پیچ نکردن و.... از راس اموری ست که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.
آیا گذشتن از عشق جایز است؟! باشد من نمی توانم. مگر فرهاد گذشت که من بگذرم. مرا به قلعه قدمگاه بفرست اما امیدی از من نٓبُر. می دانم دیروز گفتم دیگر برایت نمی نویسم، بگذار یک گناهکار باشم اما می نویسم. سوختن یا ساختن؟ من ساختم، عشقت را در قلبم و حال از آن می سوزم. می سوزم که گفتی: اگر منم همین اندازه دوستت داشتم چقدر دنیا قشنگ می‌شد. درون خود جستجو کن مرا، به هر بیتوته ای، به هر گوشه ای از دلت که تاکنون سر نزده ای، سر بزن. شاید بیابی دل مرا و عاشقش ش
سلام مامانم .سلام مامان جونم 
اینقدر این چندروزه متنه قشنگ وحرف قشنگ راجع به مادر خوندم که اعتمادبه نفسما از دست دادم برای اینکه واست نامه بنویسم مامان
خیلی برام دوست داشتنی هستی نماد مهربونیه وگذشتی 
هنوز خیلی جوونی اگه من پیرت نکنم مثل همیشه زیبا وخاص
همیشه دلم خواسته برات خیلی کارا بکنم وهربار یه طوری شده که نشده.
بچم هنوز دعاکنبزرگ بشم وبزرگیتا حس کنم لااقل یه کار بزرگ برات بکنم
حرفهای من ساده است این سادگی را خودت بهم یاددادی  ازبس ک
جنگ اعصاب 
صبح به صبح بیدار 
تمام شب بی خواب
مغز بیمار 
خسته از جنگ، خسته از کار 
راه مرگ هر روز 
مسیر زندگیمان بود 
کارمان این است، مرگ تدریجی 
دود ماشین و، پیچ های پی در پی
خسته از تکرار، خسته از مردم 
حس تو این است، از همه عقب ماندی 
راه برگشتی نیست، پیر و بی هدف ماندی 
مرگ تلخ است اما 
راه دیگر چیست؟ 
جز به بیهودگی رفتن 
جز به روح خود را کشتن 
نه دگر قلب و، نه دگر احساس 
نه کمی عشق و، ذره ای اخلاص 
همه شان را کشتند، همه شان را بردند 
آنچه باق
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم از فرهام و مونا
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میوفتی بیشتر از چشم
من دیگه خسته شدم نمیکشم فرهام و مونا
اهنگ فرهام و مونا من دیگه خسته شدم نمیکشم

من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میفتی بیشتر از چشم
دانلود اهنگ فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود آهنگ جدید فرهام و مونا به نام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود اهنگ جدید فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
و کتاب یوما به پایان رسید...
 
خیییلیییی کتاب فوق الهاده ای بود:)
نوشته خانم "مریم راهی"...
خیلی قشنگ بود...
عکسش:
 
موضوع:زندگی حضرت خدیجه (س) که حضرت فاطمه(س) رو باردار بودن رو بازگو کرده به قلم خییلیییی قشنگ:)
به شدددت توصیه می شود...
 
آمار کتاب خوندنتون زیاد...
 
یاعلی...
لپتاب شده مثل این ماشینایی که یه ‌سره می‌شن، صبا که میخوام روشنش کنم یه تیکشو باید باز کنم دوتا سیمو بزنم به هم، با صلوات روشنش کنم. قشنگ مثل یه مسافر کش که با پراید مدل ۸۰ لکنتش زبون مشترکی داره تا کار کنه.
 غربت که گرفته داره لذت می بره ازم، کریپتو هم که پشت به پشت داره می‌ریزه، قشنگ پیشبینی می‌کنم تا کجا میریزه بازار و فردا صبح بلند میشم و تا همونجا ریخته و این باحاله، و سوبژه‌ی اصلی این دوران گندام و غیبتِ جون‌کنِ عزیزه، یه استیصالِ مخ
راستش اولش که فهمیدم شبکه آی فیلم دوباره مختارنامه رو گذاشته پیش خودم گفتم یا حضرت عباس!ولمون کنید تو رو خدا! بازم تکرارنامه؟؟؟ و پیش خودم علی رو در نود سالگی تصور کردم که در جمع نوه و نتیجه هاش نشسته و برای نودمین بار داره مختارنامه رو میبینه!
و الان ساعت دوازده شبه و من در کمال حیرت نشستم و مختارنامه میبینم و حتی دلم نمیاد خاموشش کنم بلکه این وروجک بخوابه!
 
نمیدونم این فیلم‌ رو زیادی قشنگ ساختن، یا موضوع فیلمه که انقد کشش داره که آدم از دید
ته این نوشته ها، سرمو میگیرم بالا و به خاطر خودم، چشم توو چشم ِ همه دنیا گریه میکنم.از دست دادن،ترک کردن دوست داشتن ها،درجا زدن،ترسیدن،نفهمیدن،خواستن،همه اشون برای منن البته نه منِ الان،من الان فقط خسته اس،دلم گریه کردن چایی داغ ۱۲ ساعت خوابیدن درس نخوندن وقت گذرون و بی وقفه قدم زدن میخاد.الان بیشتر با خانواده وقت میگذرونم پیش دوستام شاد ترم و همه چیزای قدیمو فراموش کردم،پوسته ی امروزم با دو سال قبل فرق داره،قشنگ تره:)حتی تو نوشته هامم مع
نامردی یعنی اینقدر قشنگ بازی بخورم و اینقدر قشنگ تر خانواده رو علیه من بسیج کنی:)من که شرایطم به اندازه کافی خوب نیست فقط اینکه بگه آخر راه من به تباهی میرسه و میزاره که برم و خومم بفهمم رو نمی تونم باور کنم ، من که میرسم به انتهای این مسیر اما اینکه منتظری با ندامت برگردم بگم من اشتباه کردم رو نمی تونم قبول کنم ، منتظری زمین بخورم که منتت گوش فلک رو پر کنه؟؟اگه آره که هنوزم منو نشناختی اما بدون کاری که با من کردی رو فراموش نمی کنم ،هیچوقت...
این عکس اولین عکسی بود که هزارو هشتادو شیش روز پیش گذاشتم پروفایل وبلاگم 
داره سه سالش میشه 
این سه سال چقدر اتفاقا افتاد 
چقدر زمان چیز عجیبیه 
نمیدونم 
قبلنا حس جا موندن داشتم 
الان ناامیدی 
کاملا میدونم نباید اجازه بدم ناامیدی رخنه کنه تو وجودم 
و میدونم باید اسوده خاطر تر پیش برم 
اما انگار یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه 
انگار منو به سمت انزوا و سکوت سوق میده 
انگار قرار نیست چیزی بهتر بشه 
کاش میتونستم یه قسمتایی از حافظمو شبا خالی کنم
چه دنیای خوب و قشنگی فصلها می چرخند 
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 
کبککان می خوانند 
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 
صبح زیبایی از نور شفق می تابد 
و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 
چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 
همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 
اسمان ابی بود 
 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 
و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 
 که تو باش
تابستون قشنگم خوش اومدی.
دلم میخواست با یک دنیا عشق به استقبالت بیام!
ولی ببخش که یه مقدار خسته و بی حوصله بودم...ولی این دلیل نمیشه دوستت نداشته باشم!
دلم میخواد تمام روزاتو به رنگ سبز و صورتی نقاشی کنم...به رنگ بستنی قیفی هایی ک فقط تو میدونی چقدر میچسبه!به رنگ هوای صبح وقتی پنجره رو نیمه باز میزارم و تو رو نفس میکشم!
دلم میخواد تمام روزاتو جشن بگیرم و از کنار تو بودن لذت ببرم :)
تابستون قشنگم!موافق زندگی کردن هستی؟ :)

+تابستون قشنگی داشته باشید
نو ابتدایی ترین لحظات آشنایی دزیره با همسرش _ که ایف یو اسک می میگم مرد زندگی فقط همون!_ نامبرده دست میبره تو جیبش و یه دستمال قشنگ به دزیره ی در حال اشک ریختن میده. در پاسخ اینکه چرا یه مرد همچین دستمالی همراهش داره هم میگه : چون خانم ها گریه میکنند.
+در آشفتگی هورمون ها ، بی نهایت گریه ای میشم و خب! عیسی دمی کجاست با دستمال قشنگ توی جیبش؟
+ نتیجتا؛ دزیره رمان آموزنده ای هست. حداقل از نظر بیان: چگونه مرد زندگی باشیم!
#کتاب
اصلا دیگه حال هیچ کاری ندارم :(
خسته خسته !
#خسته تر  از دیروز ! 
+خیلی دلم گرفته همه من به بهونه درس و کنکورمن تو  خونه  ول کردن منم فقط دارم برای بابا جی (بابا بزرگ )گریه میکنم  قثط !
+ خدایا چرا گریه هام تمومی نداره 
+3 روز هر کی زنگ میزنه تسلیت میگه میزنم زیر گریه تلفن قطع میکنم :(
+انقدر گریه کردم نمی دونم الان دارم چی مینویسم اصلا بابت غلط املایی شرمنده
_توی یکی از کتابای درن شان ( نویسنده ی کتابای تخیلی تین ایجری) یه شخصیتی هست به اسم کرنلیوس، که این قدرت رو داره که اگر چیزی رو بخواد یه پنجره ی جادویی براش باز میشه نزدیک اون چیزی که می خواد. بعد آشنا شد با یه سلاح جادویی قدیمی. هر وقت که اون سلاح رو می خواست هیچ دریچه ای باز نمیشد. تا اینکه یه جادوگری بهش گفت: تنها دلیلش اینه که تو خودت اون سلاح جادویی قدیمی هستی.
 
_اون موقعی که میشینی پیش خدا و های های گریه می کنی که من از دوری خسته م، از نبودن خس
سرم رو با کار کردن گرم می‌کنم، بد هم نیست، یعنی
خب، سرم رو با پارتی رفتن و کشیدن ماری‌جوانا که گرم نمی‌کنم. صبح می‌رم شب میام،
اگه به چیزی فکر نکنم و فرصتی هم برای این کار نداشته باشم حالم خوبه، معکوسش
البته برقرار نیست. یعنی اینطور نیست که وقتی حالم خوبه به چیزی فکر نکنم. یکی می‌گفت
اون دنیا وقتی ازم پرسیدن داشتی چیکار می‌کردی می‌گم داشتم فکر می‌کردم، فکر می‌کردم،
فکر می‌کردم.

 سیستم
مخابراتی که طراحی کردم و ساختم دیروز تست شد و باعث
استاد هنر گفته بود عکس بگیریم برای آخر ترم ،منم فکر کردم برای این هفته میخواست پدرم رو درآوردم تونستم ده تا عکس بگیرم که تازه کیفیت چندانی نداشتن و اونقدرها هم قشنگ نبودن ولی این یکی واقعا قشنگ دراومد :)
 
گفتم یک مقدار الهام بگیرم از بقیه عکس ها .
 
اگه چند روزی نمیتونم بیام بهتون سر بزنم معذرت میخوام . خیلی کار دارم . 
هروقت که بودی ، همه چی قشنگ شد
تو الحق که خوبی
قلبم یه جوری ، میزنه واسه فقط تو
که عمراً بدونی
آ ، یک یک دو دو هشت !!
هروقت که بودی !
همه چی قشنگ شد !
هروقت هم نبودی !
نبودی رو ولش کن …
عشقم ، جونم ، همه چیزم
بذار همه زندگیمو ، به پات بریزم
بذار شاعر شم ، شعرتو بنویسم
بدون من عاشق کسی غیر خودت نیستم
عمرم ، یکی یه دونم
بدون عمراً ، من تو رو با کسی یکی بدونم
کلاً انگار ، با همه فرق داری
خب من ، میدونی فرقتو میدونم
هر وقت که بودی ، همه چی قشنگ شد
انقده تو خو
ما غرق شدیم درون سرابی که هرگز کسی به آن نرسیده بود....
ما در دنیایی که یک روز کامل نمیتواند تو را شاد نگه دارد . نمیتواند یک روز کامل تو را نگران نکند زندگی میکنیم!
نمدانم اسمش را میتوان زندگی گذاشت ؟! ایا درون این زندگی اینده ای وجود خواهد داشت که بتوانیم گذشته مان را گویای حقیقت کنیم؟!
و میدانم همه مان خسته اسم ، خسته از تلاش های بدون ثمر ، خسته از خودمان از این همه بی توجهی به خالق از این همه ناسپاسی ما... از این همه دروغ و کثافت و نمی دانم سرانج
مغر با [عطسه] تمیز میشود
قشنگ میشود،براق تر میشود.خودتان هم می فهمید وقتی عطسه می کنید،مغزتان قشنگ میشود.دوتا،سه تا پشت سرهم می آید،هر وقت می آید این از جانب خداست،لطف به [انسان]است،مال ملائکه است.دور و بر مغز آدم،فکر آدم گیر می کند، به دل و اینها هم مربوط نیست.ناگهان عطسه می کند.فضا را عوض می کند، آسمان ها را عوض می کند عطسه.
حاج اسماعیل دولابی
قطراتم اشکم گوله گوله میاد پایین..
چه حال غم انگیزی دارم من..من لیلام۱۹سالم هست:)
گاهی وقت ها باید کنار گذاشت همه چیزها و فقط خودت
را نگه داری برای ثانیه ای...من خوشحال نیستم.ادای خوشحال هارو 
درمیارم..من خوشبختم؟
نه..
دلم عین یک گنجشک تازه به دنیا آمده است،،همانقدر کوچک همانقدر
ترسیده،،باهمانقدر تپش قلب بالا..
این دنیا چیز خوبی نبوده برای من..بدو تولد از پا گذاشتن به این دنیا
هراس داشم و با کلی جیغ و چشمانی گریان مرا به زور به این دنیا 
آوردند و
انقدر خسته و ناراحتم که از خونه بیرون زدن هم حالمو خوب نکرد
الانم برگشتم خونه و کلید نداشتم و کسی هم خونه نیست .
اومدم یه جزوه ی گیتار رو کپی کنم والکی طولش میدم و میشینم تو مغازه تا وقت بگذره بقیه برسن خونه.
خسته م اندازه ی میلیون ها سال.
پ.ن : یکی از رتبه های تک رقمی از فرزانگان رشت بود. براش خیلی خوشحالم و بی نهایت غبطه میخورم .
دانلود آهنگ خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل برده
 
قسمتی از متن این ترانه زیبا
 
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل بردهمثل یک افسر تحقیق شرافتمندیکه به پرونده ی جرم پسرش بر خوردهخسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغبین دعوای پدر مادر خود گم شده استخسته مثل زن راضی شده به مهر طلاقکه پس از بخت بدش سوژه
بیاید برای همدیگه دعا کنیم تا به حاجت های قشنگ و رنگا رنگمون برسیم...اولین دعای همون که ظهور آقاست...اصلا من میگم دیگه اگه اقا بیاد مگه ما چیز دیگه ای هم میخوایم؟چقدر دنیای بعد ظهور قشنگه :)
دومین دعا هم سلامتی برای مادر پدر ها و همه مردم عزیز کشور اصلا همه مردم جهان به جز ترامپ:)
بیاید همگی دعاکنیم  دیگه هیچ جنگی نباشه و همه با صلح زندگی کنند:)
بیاید دعا کنیم برا اون بچه ای که شبا تو خیابون میخوابه...
برای اون بچه ای که مامان و باباش از هم جدا شدنن
فک کن که research که همیشه جای امن و خوشحالت بوده هم خراب شه ):
به خاطر آدما... خسته ست مهسا، خسته ):
دست از سرم چرا بر نمی دارن؟ چرا؟ جای خوشحالم کجاست دیگه؟ :)
من چرا از حقم دفاع نمی کنم؟ چرا به بقیه آدما اینقدر وزن می دم؟ اینقدر اثرگذاری در نظر می گیرم؟ :)
خرداد هم کم کم داره میره
به نظرم امسال خرداد نسبت به سالهای قبل خنک تر بود
پر بود از بارندگی های قشنگ
تگرگ وسط خرداد که دیگه حرف نداره
اصفهان امسال خرداد زاینده رود رو داشت... بارندگی های قشنگ عصر
خدا کنه تابستون هم همینجور خوب و عالی باشه و از گرما کلافه نشیم
طبق معمول پشت میزم مشغول انجام دادن کارها هستم
ادامه مطلب
دومین روزی هست که اینترنت قطع شده...البته سایتهای دات آی آر دار باز میشن...که خب به درد خودشون میخوره...دارم فکر میکنم عقل داشتن چیز خوبیه که خدا بهمون داده...عقل داده تا فکر کنیم و بعد عمل کنیم...ولی بعضیها قشنگ مشخصه عقل ندارند...وگرنه به این فکر میکردند که ممکنه کسب و کار بعضی ها بدون اینترنت بخوابه...ممکنه اعضای خانواده شون که خارج زندگی میکنن این مدت نگران بشن...ممکنه منتظر یه ایمیل باشند یا بخوان ایمیل مهمی بفرستن...و ممکنه های دیگه...ولی ندارن
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
مهم این نیست که قشنگ نیستى.... 
 
 
 
قشنگ اینه که مهم نیستى……
 
 
حتى بارى یک نفر..
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دارم بهتون اعتماد به نفس میدم.... کلى به ذهنم فشار آوردم
تا بتونم ى جمله ى تاثیر گذار بنویسم این اومد تو ذهنم..
 
#متفاوت
#کرم_ریزى
 
 
امقزى^^

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها